همونطوری که پیش بینی میشد بهار کانادا خیلی کوتاه بود و عملا روزهای نسبتا گرمی از راه رسیده و دمای هوا حوالی ظهر به 30 درجه میرسه و با توجه به هوای مرطوب اینجا کلا شرجی میشه و گرما رو بیشتر از اونی که هست احساس میکنی. تصور کن خونه قشنگ و رمانتیکت نه کولر داره نه پنکه سقفی! حالا به لطف اینکه هم خونه ای هات چند روزی رفتند مسافرت میتونی پنکه هم خونه ای ات رو بذاری تا با آب زدن چفیه یه کم خودت خنک کنی. این حال و هوای چهارشنبه و پنجشنبه اینجا بود ولی امروز بهتر بود. البته شبها هوا خوبه و با 10-12 درجه میرسه که خیلی مطبوع و دلچسبه. کلا دلمون یه کم که چه عرض کنم خیلی برای تهران قشنگمون تنگ شد. چقدر دلم هوس کرده برم پارک چیتگر و دو سه دور با دوچرخه دور پارک بزنم!
راستی به آقا پویان هم تبریک میگم که با صبر مثال زدنیش خیلی چیزا رو به ما یاد داد. آقا پویان خیلی تبریک میگم، ایشاالله که زودتر ما از شما و شیوا خانوم توی واترلو پذیرایی کنیم.
به احسان هم بگم که کلا خیلی دلم واسه نون بیار کباب ببر تنگ شده. این روزا بد جوری هوس کردم. اسی نوکرم!
در پناه حق
ی.ه.م
بسی حال بردم از این نوشته...
تبریک به پویان هم از همین راه دور:)
خب اینجا هم دست کمی از کانادا نداره چون به هر حال گرمه ، حالا اینکه دقیقا چند درجه است نمی دونم اما گرمه !
در ضمن من از همین تریبون اعلام می کنم که اصلا این احسان کجاست داره چی کار می کنه ؟ بابا یه وبلاگ هم بگید احسان بزنه آدم از حالش خبر دار بشه چون تاحالا آن لاین هم ندیدمش !
راستی من دعوت کردم که بازی کنی ، اگه دوست داشتی خوشحال می شم !!
خب بهزاد جان باید یکسری از آدمها یا هر چیزی که تو زندگیت تاثیر گذار بودن رو بنویسی و بعدش از یسری آدم دیگه دعوت کنی که اینکارو انجام بدن ;) به همین راحتی !
جات خالی من و شروین پریشب رفتیم دوچرخه سواری
جات خالی منو مهدی شنبه رفتیم چیتگر دوچرخه سواری
درسته بهار تموم شده ولی دلت که همیشه بهاره