مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

خواستن یا نخواستن؟

گاهی اوقات چقدر سخته که بین دو جا برای خواستنت دعوا باشه ولی اونجایی که ته دلت دوست داری باشی سر نخواستنت. در یک سال اخیر که آمدم دالاس و برای سامسونگ کار می کردم، به طور موازی تلاش کردم برای هیات علمی دانشگاه های ایران هم اقدام کنم. دانشگاه امیرکبیر علیرغم وعده ها و وعیدهای فراوان به من روی خوش نشان نداد و آن استاد عزیز نامه ای را به من نوشت که قسمتی از آنرا چند وقت پیش در همین وبلاگ نوشتم. دانشگاه تهران هم به خاطر مسائلی که داشتند نشد و علیرغم میل باطنی ما طی یک سال اخیر این ناممکن ممکن نشد. طی هفته اخیر پیشنهاد کاری بسیار قابل توجهی از شرکتی آمریکایی در قلب تکنولوژی آمریکا سن حوزه گرفتم که پذیرفتمش. امروز که به محل فعلی ام اطلاع دادم پیشنهادی بسیار خوب (مالی) برای نگه داشتنم دادند و قرار است رویش فکر کنم. این کشیدنهای دو طرف مرا ناخودآگاه یاد نخواستن در ایران انداخت. در هر حال قرار است تصمیم بگیرم و معلوم کنم که بالاخره در دالاس می مانیم یا عازم کالیفرنیا هستیم. 

نوشته هایم برای علی

چند وقتی است برای علی در جایی خصوصی می نویسم. دوست دارم بداند که در این سن و سالم برایش چه حرفهایی داشته ام. یک روزی این نوشته ها را به دستش می رسانم اما اگر فقط و فقط یک جمله را می خواستم برایش بنویسم و به دستش برسانم این بود. «علی جان! مادر تو یک فرشته است! همین». 

نوروز

خبر خوب برایم اینکه امسال بعد از 8 سال نوروز را در ایران خواهم بود و انشاالله به اتفاق خانواده آنرا جشن خواهم گرفت. علی هم انشاالله اولین نوروزش در ایران و کنار پدربزرگ و مادربزرگش را خواهد دید. برای دیدن عزیزانم لحظه شماری می کنم. 

جام جهانی و آرزوهای ما

 

دیروز بالاخره قرعه‌کشی مسابقات جام جهانی انجام شد و ایران در قرعه‌ای متوسط-یعنی نه خیلی سخت نه خیلی آسان- به آرژانتین و نیجریه و بوسنی برخورد کرد. از دیروز واکنشهای مختلف را در این باره در شبکه های اجتماعی خواندم و به نظرم بعد احساسی اکثر ایرانیان فعال شده و از احتمال صعود ایران صحبت می‌کنند. کسی از مقایسه گروه ایران با گروه کره جنوبی در جام جهانی قبلی نوشته بود. در جام جهانی قبلی کره‌‌ جنوبی با آرژانتین، نیجریه و یونان همگروه بود که نهایتا با یک شکست از آرژانتین، یک پیروزی مقابل یونان و تساوی مقابل نیجریه موفق به صعود از گروهش شد. اگر ما بخواهیم صعودی را برای ایران از گروهش تصور کنیم قطعا باید سناریویی مشابه را تصور کنیم. اما نکته اینجاست که اگر در خوشبینانه‌ترین حالت نیجریه را مشابه ۴ سال قبل تصور کنیم، بی تردید بوسنی با یونان تفاوتهای آشکاری دارد. آنها از بازیکنان سرشناس و با‌تجربه‌تری برخوردارند. دروازه‌بان آنها آسمیر بگوویچ دروازه‌بان اصلی تیم استوک در لیگ برتر انگلستان است، کاپیتان آنها اِمیر اسپاهیچ مدافع بایرن لورکوزن، میرالیم جانیچ بازیکن میانی آ. اث رُم و ادین ژکو بازیکن گلزن منچستر سیتی هستند. بی تردید صعود مستقیمشان به جام جهانی هم موید قدرتشان است. 


به طور خلاصه من چندان به صعود ایران خوشبین نیستم اما این عرصه جای مناسبی است که با بزرگانی چون مسی روبرو شویم و تجربه کسب کنیم. ایران به لحاظ ساختاری و به لحاظ بازیکن در حد کره جنوبی و ژاپن نیست که به صعود فکر کنیم. ما با حرکتی آرام و با سرمایه بر روی جوانانمان (مسیر مشابه والیبال)‌شاید حدود ۱۰-۱۲ سال دیگر بتوانیم حضور موفق همراه با صعود در جام جهانی را تجربه کنیم. 

غم 6 ساله

دو دل بودم بنویسم یا ننویسم. بعضی چیزها حتی اگر بدونی همه حواسشون هست بازم نوشتن ازش دلهره آوره. متاسفانه روزگار بدون شروین 6 ساله شد. :(

از متن نامه یکی از اساتید که به من خیلی لطف دارد

«...باری متاسف شدم که تنگ نظری ها نگذاشت کشور از شما بهره بگیرد. بنده تلاش کردم ولی باندهایی هستند قدرتمند!..»

شب عاشورا و محفل ما

هیچ وقت فکر نمی کردم روزی پیش بیاید که خانه ما میزبان مجلس عزاداری امام حسین (ع) شود. به طرز ناگهانی شرایط جوری پیش رفت که شب عاشورا در خانه بسیار کوچکمان میزبان حدود 30 نفر از عزاداران امام حسین (ع) بودیم. راستش توفیقی بود که خوشحالم نصیب خانواده ما شد. شب خوبی بود و محفل با صفایی بود. خدا همه کسانی را بانی خیر شدند را خیر بدهد. 


در ضمن دیروز هم عموی بزرگ زهرا و بزرگ خاندان ستوده هم به رحمت خدا رفت. برای شادی همه رفتگان و به خصوص این عزیز سفر کرده فاتحه ای قرائت بفرمایید. 


باز هم محرم


این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست  

این چه شمعی است که عالم همه پروانه اوست  

باز هم محرمی دیگر از راه رسید و فرصتی برای فکر کردن و اندیشیدن. همیشه برای من سوال پیش می آید که اگر در موقعیت مشابهی نظیر سال 61 هجری قرار می گرفتم چه می کردم. داستانهای مردم کوفه را که می خوانم خودم را بد جوری شبیه آنها می بینم. آدمهایی که حق و حقیقت را دوست دارند اما خودشان و منافعشان را بیشتر. از خودم هر سال می پرسم برای حق و حقیقت چون یاران با وفای امام می ایستم یا خیر و همینطور سوالهای بی پایانی که مرور می شود و هرگز کهنه نمی شوند.

اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلام

خدایا روزیم گردان شفاعت حسین علیه السلام را در روز ورود (به صحراى قیامت ) و ثابت بدار گام راستیم را در نزد خودت با حسین علیه السلام و یاران حسین آنانکه بى دریغ دادند جان خود را در راه حسین علیه السلام